برچسب ها:
کلامى از على(ع) پیرامون حکمت های غیبت (1)،
|
نظر
کلامى از على(ع) پیرامون حکمت های غیبت
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعضى از علل و حکمت هاى غیبت را چنین توصیف می کنند ؛
حضرت به کمیل بن زیاد نخعى مى فرماید:
«اللّهمَّ بلى! لا تخلو الأرض من قائم للّه بحجّة، إما ظاهراً مشهوراً، و إما خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج اللّه وبیّناته، و کم ذا وأین اُولئک؟ اُولئک واللّه الأقلّون عدداً، والأعظمون عند اللّه قدراً.
یحفظ اللّه بهم حججه و بیّناتِهِ حتّى یودعوها نظراءهم، و یزرعوها فی قلوب أشباههم.
هَجَم بهم العلم على حقیقة البصیرة، وباشروا روح الیقین، واستلانوا ما استعوَرهُ المترفونَ، واَنسوا بما استوحش منه الجاهلون، وصحبوا الدنیا بأبدان أرواحها معلّقة بالمحلّ الأعلى.
اُولئک خلفاء اللّه فی أرضه، و الدعاة إلى دینه، آه آه شوقاً إلى رؤیتهم !».1
«بار خدایا! چنین است که زمین هرگز از کسى که با حجت و دلیل، قیامِ به حق نماید و دین خدا را برپا دارد خالى نخواهد ماند; خواه این کس ظاهر و آشکار باشد ]مانند امامان یازده گانه معصوم(علیهم السلام) [خواه در حال ترس و پنهانى ]مانند امام دوازدهم حضرت مهدى(علیه السلام)[ تا دلایل الهى و مشعل هاى فروزان خدا از بین نرود. و آنان چند نفرند و کجایند؟ به خدا سوگند که تعداد آنان اندک و مقام و منزلتشان در نزد خدا بسى بزرگ و ارجمند است. زیرا خدا به وسیله آنان حجت ها و دلایل روشن خویش را پاسدارى مى کند، تا آن را به کسانى مانند خود بسپارند و بذر آن را در دل هاى افرادى مثل خودشان بیفشانند.
علم و دانش با بینش حقیقى به آنان رو مى آورد و آنها، روح یقین را با نهادى آماده و پاک لمس مى کنند و آنچه را دنیا پرستان هوس باز، دشوار و ناهموار شمارند، آنها براى خویش آسان و گوارا دانند و آنچه را جاهلان از آن هراسان باشند آنان بدان انس گیرند. زیرا آنان دنیا را با بدن هایى همراهى مى کنند که ارواحشان به جهان بالا پیوسته است.
آنان در زمین، خلفاى خدا و دعوت کنندگان به دین او هستند . چقدر مشتاق و آروزمند دیدارشان هستم !»
آنچه حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) در این حکمت براى کمیل بن زیاد بیان فرموده است، جز بر پیامبر اکرم و امامان معصوم بعد از آن حضرت، بر هیچ مقام و شخصیّتى منطبق نمى شود. حتى ابن ابى الحدید نیز این جملات امام(علیه السلام) را بیانگر اعتقادات شیعه مى داند و مى گوید: « این جمله اعتراف صریح امام نسبت به مذهب امامیه است ».2
نکاتى چند از کلام حضرت على(علیه السلام)
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این کلام ژرف و پر محتوا، نکات مهمى را بیان داشته اند که به آن اشاره مى کنیم:
1 ـ امام(علیه السلام) قبل از هر چیز توجه جامعه بشرى ـ به خصوص مسلمانان ـ را به ضرورت مسئله امامت و رهبرى خاطر نشان فرموده و نیاز مبرم جامعه اسلامى را، در هر عصر وزمان، به وجود امام واجد تمام شرایط که از سوى خدا انتخاب شده باشد، متذکر شده و در بیانى شیوا و دعا گونه، خداوند متعال را بر صدق گفتار خود که بیان یک حقیقت دینى و ضرورت اسلامى است گواه گرفته است که نباید صحنه زمین از امام و رهبرى که بیانگر حقایق و خواسته هاى الهى است خالى بماند. زیرا اگر زمین از حجت خدا خالى بماند ، دلایل الهى آسیب پذیر مى شود و نشانه هاى خدا در زمین باطل خواهد شد.
حضرت علی (علیه السلام) به کمیل بن زیاد نخعى مى فرماید: «بار خدایا! چنین است که زمین هرگز از کسى که با حجت و دلیل، قیامِ به حق نماید و دین خدا را برپا دارد خالى نخواهد ماند; خواه این کس ظاهر و آشکار باشد ]مانند امامان یازده گانه معصوم(علیهم السلام) [خواه در حال ترس و پنهانى ]مانند امام دوازدهم حضرت مهدى(علیه السلام)[ تا دلایل الهى و مشعل هاى فروزان خدا از بین نرود. و آنان چند نفرند و کجایند؟ به خدا سوگند که تعداد آنان اندک و مقام و منزلتشان در نزد خدا بسى بزرگ و ارجمند است
2 ـ نکته دیگرى که امام (علیه السلام) بدان اشاره فرموده اند: تشریح موقعیت امامان راستین و جانشینان واقعى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)اسلام است که در وجود خود و فرزندان معصوم آن حضرت خلاصه گردیده است. لذا حضرت بار دیگر نظر جامعه را به این نکته توجه مى دهد که عهده دار مقام امامت و رهبرى مسلمانان، از طرف خدا تعیین مى شود. این امام، ممکن است به دو وجه وظیفه خطیر امامت را انجام دهد و در هر حال مردم را به سوى خواست خدا هدایت نماید و این معنا از دو جمله مختصر و پر محتواى آن حضرت استفاده مى شود که فرمود: «إما ظاهراً مشهوراً و إما خائفاً مغموراً». زیرا یا این گونه است که جامعه اسلامى بعد از پیامبر اسلام فرمایشات آن حضرت را در مورد اطاعت و فرمان بردارى از امام و رهبر واجد تمام شرایط ـ که از سوى خدا به وسیله پیامبرش اعلان گردیده است ـ به کار مى گیرند و زمینه و شرایط براى فعالیت همه جانبه امام و حجت بعد از پیامبر فراهم مى گردد که در این صورت، امام زعامت مستقیم جامعه اسلامى را به دست مى گیرد و به طور ظاهر و آشکار در میان مردم به هدایت و ارشاد آن ها مى پردازد و تمام دستورات و قوانین اسلام را مانند پیامبر اجرا مى کند و یا این گونه است که مردم نسبت به امام و رهبر معصوم، فرمان بردار نیستند که در این فرض نیز از دو حال خارج نیست:
حالت اول این است که گر چه امام (علیه السلام) به واسطه غصب خلافت از سوى دیگران، از آزادى برخوردار نیست، لکن تا حدّى مى تواند در جهت نشر علوم قرآن و ترویج احکام اسلام و جوابگویى به مشکلات فکرى فعالیت کند همانطورى که هر کدام از امامان معصوم ما، مشکلات علمى و فکرى و سایر مشکلات جامعه را در حدّ امکان به نحو احسن مى گشودند.
حالت دوم این است که بر اثر حاکمیّت زمامداران خود سر و ستمگر و نامساعد بودن زمینه و شرایط لازم براى انجام وظیفه رهبرى، امام(علیه السلام) ـ از ترس جان خود و شیعیان ـ ناگزیر مى گردد که به صورت ناشناس و پنهانى به سر برد تا زمینه و شرایط کافى براى حضور وى در جامعه فراهم شود. مانند امام دوازدهم، حضرت مهدى(علیه السلام) که با چنین موقعیت دردناک و جانسوزى روبرو گردید و جوّ حاکم به حدّى تیره و نامساعد بود که امام (علیه السلام) را وادار به اختفاى از دشمن و غیبت از انظار عمومى کرد; به طورى که بر اساس روایاتى که در این رابطه آمده است، شیعیان به جهت رعایت مسایل امنیّتى، حتّى از تصریح نام مبارک امام دوازدهم(علیه السلام) منع شده بودند و با رمز و اشاره درباره آن حضرت سخن مى گفتند.3
3 ـ نکته دیگرى که از کلام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) استفاده مى شود این است که امام (علیه السلام) به تعداد امامان اشاره فرموده است و با اداى سوگند، قلّت و محدودیّت امامان معصوم را خاطر نشان کرده است. این موضوع با در نظر گرفتن روایات فراوانى که از پیامبراکرم درباره خلفاى دوازده گانه آن حضرت آمده است تنها با عقیده شیعه امامیّه که قائل به امامت دوازده امام هستند، منطبق مى گردد.
4 ـ آخرین نکته اى که متذکر مى شویم این است که ایشان، پس از بر شمردن برترى ها و ویژگى هاى ممتازى که در این گروه و عدّه کم موجود است، اوصاف و صفاتى را براى آنان ذکر مى کند که جز در پیامبران و جانشینان آنان چنین صفاتى وجود ندارد .
حضرت مى فرماید : « اینان خلفاى خدا در زمین و دعوت کنندگان به دین او هستند».
این بیان را قرآن کریم در مورد پیامبرانى مانند داود(علیه السلام) آورده است و از وى به عنوان خلیفه خدا در زمین نام برده است چنانکه مى فرماید:
(یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ) 4
«اى داود! ما تو را خلیفه خود در زمین قرار دادیم. پس در بین مردم به حق داورى کن».
نکته دیگرى که امام (علیه السلام) بدان اشاره فرموده اند: تشریح موقعیت امامان راستین و جانشینان واقعى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)اسلام است که در وجود خود و فرزندان معصوم آن حضرت خلاصه گردیده است. لذا حضرت بار دیگر نظر جامعه را به این نکته توجه مى دهد که عهده دار مقام امامت و رهبرى مسلمانان، از طرف خدا تعیین مى شود. این امام، ممکن است به دو وجه وظیفه خطیر امامت را انجام دهد و در هر حال مردم را به سوى خواست خدا هدایت نماید
از توجه به فرمایش حضرت على(علیه السلام) که از آن افراد، به عنوان خلفاى خدا در زمین یاد مى کند و همچنین با توجه به این نوع از آیات قرآن کریم، نکته اى که بدان پى مى بریم این است که جز پیامبر گرامى اسلام و جانشینان بر حقّ آن حضرت، که نقش رهبرى و تعلیم و تربیت صحیح جامعه را بر عهده دارند، کسى دیگر نمى تواند حجت و خلیفه خدا در زمین باشد.
بنابراین، روشن شد که مقصود على (علیه السلام) از بیان عدّه خلفا، همان امامان و پیشوایان راستین شیعه است که مسئولیت امامت و رهبرى جامعه اسلامى از طرف خدا به وسیله پیامبر بر دوش آنها نهاده شده است.
بدیهى است کسانى که بعد از پیامبر گرامى اسلام به طور خود سرانه و بدون توجه به سفارشات آن حضرت و نصّ صریح قرآن در مورد امامت حضرت على (علیه السلام) زمام امور را به دست گرفتند، نمى توان از آنان به عنوان خلیفه خدا یاد کرد. زیرا خلیفه خدا کسى است که از طرف خدا به وسیله رسولش انتخاب شده باشد. لذا اگر کسى از آنان به عنوان خلیفه خدا تعبیر کند بر خلاف صریح آیات قرآن عمل کرده است.
با این بیان روشن مى شود که مدّعیان مقام خلافت که بعد از پیامبر در برابر اهل بیت آن حضرت تشکیل جبهه داده بودند ، « خلیفة اللّه » نبودند . زیرا هیچ گونه نصّ و دلیلى که حاکى از خلیفة اللّهى آنان باشد از طرف خدا و رسول، اعلام و ارائه نگردیده است. همین طور آنان خلیفه مردم هم نبودند; زیرا در موقع انتخاب آنان به آراى عمومى مراجعه نشده بود .
نویسنده : حسین علی پور
زهرا اجلال گودرزی – گروه دین و اندیشه تبیان
1 - نهج البلاغه، حکمت 147
2- شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 351
3- درباره صدور این روایات و بحث و بررسى آنها دانشمندان بزرگ شیعه کتاب هاى زیادى را نوشته اند. در این باره به کتاب ارزشمند « الذریعه، ج 10» مراجعه کنید.
4- سوره ص، آیه 26
.........
آدرس نوشته :
http://www.tebyan.net/religion_thoughts/inawaitingofsavior/articles/2011/1/6/150686.html